سعید منفرد بی تو نه

چشمامو می بندم آروم شم
من از چشمات دلخورم
آتیشم زد جوری که دیوونه شم
ندیدی حرفامو می خورم

مثل من بودی تو ای کاش
گاهی قلبت می لرزید
مثه تو بودم من ای کاش
که به دنیا می ارزی

نمی تونم آروم باشم
وقتی حسم بی حده
آخه صبرم حدی داره
شکستم پشت هر خنده

بی تو دنیا نه بی تو رویا نه
بی تو ستاره ها، آسمونا نه
بی تو هرلحظه مثه کابوسه
بی تو دیروز و امروز و فردا نه

بگو می مونی بگو دل می دی
بگو لعنتی آخه تو کی می گی
که تو هم گیری که نمی بینی
مثه من توی خوابم حتی نه

گاهی گرمی، گاهی سردی
گاهی حست مرموزه
کاش بفهمی فکر چشمات
واسه من کار هر روزه

منه ساده آخ که چه ساده
جلو چشمات تسلیمم
اگه تاریخ هم برگرده
باز همینه تصمیم ام