مهران جاوید تازگیا

خوبه حس‌و‌حال بات
القا میکنی عشقو با نگات
تا انتهای راه
حواس جمع پلک‌ها بازه‌باز
اِندِ نابشه عین پادشام، اجرا می‌کنیمش تو کاعنات
هرچی رویاست هرچی آرزوعه
تبدیل به هدف
چسبید به ورق
دنبال پول درشت دودکش نمی‌شی با دود بزرگ
حالتو می‌سازه
روزتو خوش بشین تو بغلم سودتو کن
دنبال دورنگی نباش گورشو کَند اونکه گولشو خورد
عین اونا که امید میدن ولی بعد میزنن دول کلفت نباش
تو لابه‌لای شب برقص تو‌مهمونی سایه‌های برف
بزار فکر کنن این رد داده ولی تو هستی دلیل واژه‌های من
خوبه حس‌و‌حال بات فکر نکن که فکر منه بد
کوکه کیفم عاشقم
اون جفت چشمات عقایدم
شد منو شعله‌ور کن منم آتیش زیر خاکستر
منه دوره گردو که میگم این چشم‌هارو میشه بازش کرد
واضح ببین بالا بردت این سکانس اینقدر که وقتی میگم بی‌نقاب بپر
میپری و نمیشه کاریش کرد.
خوبه حس و حال بات
القا میکنی عشقو با نگات
حس میکنم راه درازه تا دستات بشه هم‌تراز ما
گرچه تازه اولای راهه ولی برداریم قدم‌های ثابت کافیه فقط از تو یه اشاره تا که دربره قلب ما که با حس داره میشه اسقاطه چشم‌های تو که گویا جن داره
عطرت هنوز روی تنم مونده عشقت واسم زندونه
با اینکه در زندان بازه دلم میخواد عاشق باشه
هرچی که بینمونه رازه و این حس تا ابد می‌مونه تازه
تازگیا دوری چقدر اینهمه ساکتو مغروری چقدر
چه کم باهام حرف میزنی راست راستی مجبوری چقدر
بی‌وفا انصافت کجاست رفتنو نازت ماله ماست
تازگیا طلا شدی کم شدی کیمیا شدی
دیگه صدام نمیکنی عین غریبه‌ها شدی تازگیا باهام بدی
رفتی گفتی میام و نیومدی
نگفته بودی که اینقدر بازی با قلبو بلدی بی‌وفا انصافت کجاست رفتنو نازت ماله ماست