شاهد دلنوشت

باطله همش
تنها کسی که شاهدِ منم
بذا از هم دستات بگم
سیگار و الکل که قاتل مَنَن

خیر ندیدم از چپو راست رفیق
ببین باید جلو کیا خمو راست بشیم
یکی هم نداریم بلند شه بیاد بگه
ما جبرانه همه کمو کاستتیم

پیر شدیم ، اما بزرگ نه
کوچیک شدیم ، اما بزرگ تر
منتظره اون یه روزه خوبم که
مُچاله میشه این دنیا تو مشتم

زندگی مِثه یه بازیه
که چه ببری چه ببازی داور میبره
خدا چکنویسه سرنوشتو
چه بخوای چه نخوای از آخر میکنه

تا میتونی حرف بزن حالا
به لال آخر بازی هیچی نمیدن
باید اَزین پایین پرت بشم بالا
زندگی نمیکنم که زیقی بمیرم

خلوت میشه کَم کَم دورم
آدمای مهمَم کمتر شدن
خوبی کردمو بد تر شدم
به همه گرما دادم و سرد تر شدم

بهترین بده خودمم الان
ذهنم شده پر از سراب
زور میزنی که چیو برسونی؟
تو از زندگی به جای من بگو چی میدونی؟

تو چی میدونی ک چیا کشیدم
به آدما عوض شده زاویه دیدم
اعتماد واس من حکم خودکشی داره
حتی اونکه نون حلال رو سفره میذاره

سیاه شده نوره طلاییه روز
اینم بذار پای خرابیه روح
اگه یه روزی دلتو شکوندم بذار
پای قلبی که خراشیده بود ، یکی

بیاد از این چاله درم بیاره
حس میکنم رو گردنم سرم زیاده
من همه چیو پای تو دادم ببین
اینا دیگه چیو همش ازم می‌خوان هی

نبودن کنارم و نیازم بودن
من همینطوری که تنها میبارم خوبم
خنده های رو صورتم یه چسبه کهنس
نخواستم حاله پشته چسبو بدونن

اینو بفهم که هیچکس
نمیشه عاشق چشمو اَبروت
هنو جای کبودیش هس پشتم
کسی که عینه چشه من بود

"باز کن نغمه جانسوزی از آن ساز امشب
تا کنی عقده اشک از دل من باز امشب
ساز در دست تو سوز دل من می گوید
من هم از دست تو دارم گِله چون ساز امشب
مرغ دل در قفس سینه من می نالد
بلبل ساز ترا دیده هم آواز امشب
زیر هر پرده ساز تو هزاران راز است
بیم آنست که از پرده فتد راز امشب