امیر مرادی لیلا

موهای تو را دستی زدم
ای وای از این پیج و تابش
قلب من از بی طاقتی
در سینه میگیرد آتش
مستم که از خود بی خودم
آنجا که لیلای من هست
از داغ عشق آدم شدم
ای جان که حوای من هست
لیلای دردانه تو با این همه زیبایی
از حال من عاشق دیوانه چه میدانی
این دل دگر جز تو کسی را که نمیخواهد
فرمانده تویی با من سرباز تو می‌مانی
این خلوت مردانه را کاری بکن درمان شود
فرصت بده از عشق بگو
چون صحبتت در جان رود
لیلای دردانه تو با این همه زیبایی
از حال من عاشق دیوانه چه میدانی
این دل دگر جز تو کسی را که نمیخواهد
فرمانده تویی با من سرباز تو می‌مانی