شاهین زندیه قاب عکس

فصل پرواز تن تو
فصل دلگیر جدایی
شب بی من وقت زیبای رهایی
قاب عکست تو اتاقم
مرگ تدریجی چشمام
مات و مبحوط
زل زدم به خاطراتم
میسپارم دل به رویا
تا نبینم رفتنت رو
زیر طوفان حجومت
تا همیشه باختنم رو
وقتی که ثانیه گم شد
تو حضور مبهم تو
سرنوشتم تلخ از نبودن تو
پرسه های پوچ و غمگین
توی کوچه های بن بست
رفتن تو همه درها رو، رو بست
بارون ضجه میزد تو نبودی ببینی
بیصدا فریاد کشیدم تو نبودی ببینی
بی کسی تنها کسم شد تو شدی فقط یه رویا
تو شدی تعبیر خواب این منه تنهای تنها