مهدی مهداد وابستم

زد بارون ِ نم
باز تویی و من   توو دل شب   خلوته شهر
کیف داره چقدررر!
دست توئه  قفله دستای من
دور دور  توو نور کم
گرمه   پیشت دلم

اینو بگم
من با تو می خوام   آرزوهام   خاطره شن
تو خاطرت جمع!
ببین منو!   چشمات آخرشن
راه ِ دل توام
من خوب بلدشم

وابستم   به تو من از تَه قلب
باز نبضم  رو صده از سر شب
آخ قلبم واسه چشمات ضعف رفت
وابستم   با تو دیوونم اصّن
اون چشمات   دو ستارَه ن تو شبم
بات هستم  تا ابد  پات هستم

دلتنگت   می شه دل بدجوریا
می خوامت   تو رو با شیطونیات
دوس دارم   هرجا می رم تو بیای
آخ که چقد دلبریا!

من حالم   با تو خوب می شه فقط
حسّاسم   چشم بد دور شه ازت
لجبازم    سر به رام کردی عجب
مهره ی مار داری اصّن