صدرا راثی آرومم کن

من که از نگاه تو میخونم
هنوزم عاشقیو مغروری
تو چشام نگاه کن و بهم بگو
اگه عاشقی، چرا پس دوری

نگو انسانیتت گل کرده
به یکی دیگه ترحم کردی
نکنه بخاطر احساست؟!
منو بازیچه ی مردم کردی؟!

نگو که " ندیدنت " آسونه
من بجز تو، واسه کی میمیرم؟!
این روزا به جای دستات هر شب
زانوهامو هی بغل میگیرم

منه دیوونه رو آرومم کن
نزا با " نبودنت "داغونشم
توکِی اینقد" از دلم "دور شدی
نزا همدم؛" شب و" بارون شم

آخه حرفات یکمی مشکوکه
تو بگو چرا؟! چقدر مغروری!
من به تنها شدن عادت کردم
تو چرا انقدِه از من دوری؟!

وقتی عکساتو میبینم هر شب
خاطراتمون تداعی میشه
من ازت چیزی نمیخوام عشقم
خب اگه بیای پیشم چی میشه