منو
دانلود آهنگ جدید میلاد محمدحسینی به نام سردیار ایل
شما میتوانید این موزیک را با کیفیت های ( 320 ) با لینک مستقیم دانلود کنید.

بهمراه متن کامل آهنگ سردیار ایل

لینک دانلود اهنگ میلاد محمدحسینی سردیار ایل

حجم فایل : 7.4 مگابایت زمان آهنگ : 08:04 فرمت فایل : mp3 دانلود آهنگ با کیفیت 320 (کیفیت اصلی)

پخش آنلاین آهنگ سردیار ایل با 1 کیفیت

پخش آهنگ با کیفیت 320 kbps پیشنهادی

به مالمو کوه زردم قهر کرده
اوانه دیر ز ایما بهر کرده
که نه او من زمینامون دراهه
نه اسمی زس به لوهامون بیاهه
اگو ایسا ز دل سر نیدرارین
چطوری مدعی فصل بهارین
ندونین مالِ طاعونی گرهدس
که گوتونه توستونی گرهدس
دیه گیسا سفیدم پای سُوهدن
خدا کوگا ز مالمو پای گروهدن
ایر گو فصل عاشق کش خزونه
په ز حال ایما هیچی ندونه
میر که عاشقی رهده به کوری
کجه وا عشق پاکینه بجوری
زمستونا ایر که سخت و سرده
ولی جا وارگه شیرون زرده
مو ار بردُم دلم چی او زلاله
دلا ایسا منی سنگ مزاره
دوا بَردِ فقط یه بَرد دونه
حالا هر چی دلم دندال بخونه
منم زحمامه وا دی خوم بوندم
ز رو دل همزنو داغی ورندوم
بیو تا سیت یه دندالی بخونوم
که گژدینی چنو وسته بجونوم
بهونا هر چه هم مندیر یک بون
چه فاده ار دلامون دیر ز یک بون
میر یادتون نیا که ذات دارین
که غیرت کَش پیایل سردیارین
دیه سیچه به حرفوم گوش نیدین
چقدری مر ز ذات ایل دیرین
به ولایت ما کوه زرد من(نام کوهی بنان زردکوه بختیاری) قهر کرده است
و آبهایش را دور از ما تقسیم کرده است
که نه دیگر آبی در زمین هایمان بجوشد
و نه اسمی از آن به لبهایمان بیاید
می‌گوید که شما از دل چیزی نمیفهمید
پس چگونه ادعای فصل بهار را دارید
نمی‌دانید که سرزمین ما را طاعونی گرفته است
که برادرتان(اشاره به زردکوه) دچار تابستانی شده است
دیگر گیسوهای سپیدم(برف) همگی سوخته اند
خدایا کبکها از ولایت ما فرار کرده اند
اگر می‌گویند خزان فصل عاشق کش است
پس از حال ما خبری ندارند
مگر که عاشقی از بین رفته است
کجا باید عشق پاکی را پیدا کرد
زمستان اگر که سخت وسرد است
ولی زیستگاه شیران زردی است
من اگر سنگ هستم ولی دلم چون آب زلال است(اشاره به زردکوه که سرچشمه زاینده رود است)
دلهای شما انگار که سنگ مزار است
درمان یک سنگ را فقط یک سنگ می‌داند
حالا هر چه هم که دل من نوحه سرایی کند
انگار که زخمهایم را باید خودم ببندم
چرا که دوباره دردی مرا از بلندای دل به پایین انداخته است
بیا تا برایت نوحه سرایی کنم
که چگونه عقربی به جانم افتاده است
چادرسیاه های ما هر چه هم به هم نزدیک باشند
چه فایده ای دارد وقتی دلهایمان از هم دور است
مگر یادتان نمی آید که ریشه دار هستید
که غیرت مردان بزرگی را به دوش می‌کشید
دیگر چرا به حرفهایم گوش نمیدهید
مگر چقدر از ذات خود دور شده اید

ثبت نظر