بابک حبیبی فر شطرنج

با دیدن تو  اینبار تو قلبم  یه بازیه شطرنج شروع شد
دستات که میرفت  روی مهره بازی  انگار همه جونم زیر و رو شد
من شاه مغرور دلم  تو یه چشم به هم زدن  جلو چشمام کیش و مات شد
تا من نشستم روبروی تو  فقط به عشق روی تو  دل من صفحه شطرنج نگات شد
با اسب سفید قلبم  اومدم بهت بگم  ملکه من دوستت دارم
من یه دفعه زدم دلو  به دریای چشای تو  تا بشی همیشه یارم
با اسب سفید قلبم  اومدم بهت بگم  ملکه من دوستت دارم
من یه دفعه زدم دلو  به دریای چشای تو  تا بشی همیشه یارم
بیا  یه فکری به حال من کن که  رخ به رخ بشم با تو  تو قلعه ای که فتحش اصلاً واسه من آسون نبوده
خونه به خونه میرم جلوتر  نقشه میکشی که سرباز بشه عاشقتر  دیگه چی بهتر از این شه
با اسب سفید قلبم  اومدم بهت بگم  ملکه من دوستت دارم
من یه دفعه زدم دلو  به دریای چشای تو  تا بشی همیشه یارم
با اسب سفید قلبم  اومدم بهت بگم  ملکه من دوستت دارم
من یه دفعه زدم دلو  به دریای چشای تو  تا بشی همیشه یارم