سیترو 30 سالگی

بچه بودم کلاس اول
  دانش اموز فقیر و تنبل
بودم زرنگ درسارو از بر
توی کلاس ردیف اول
زنگ تفریح تو حیاط قدم میزدم  
یارو در میاورد لجم
منم یه توپ ۲لایه تو دستم
داشتم یه رویا تو لیگ برتر
استقلالی بودم  من لباسم آبی
شخصیت اصالت یه تیم نابی

(ورس2)

رفیقا تو زرد همشون ۲ رو
همیشه تک بودم تو جمع شلوغ
شده بود رورام بدتر از روز قبل
کردم به ۲۵ سالگی ورود
شدم من تنها همدمم سیگار
پسرک بی حس جوون بیکار
نبودش تومن حتی یه ریال
تحلیل پدرم پسر بی عار
توی مغزم بود پر سروصدا
همش دور بودم از زندگی جدا
نبود دستی که بگیرم دمشم گرم
پای درد و دلام بودش علیرضا
هرسال میشه نزدیک تولدم
دپ میشم خوشحال توی توهمم
از دوست ورفیقام توقع ندارم
که سوپرایز کنن منو بغل کنن