علیرضا نور کاش

کاش اقلا یه خبر داشتم ازت
یه بغل از این دنیامن طلب دارم ازت
نه هوس بود نه که بد بود دل من واسه ی
تو از هرچی که حتی به نفعش بوده گذشت
من همین الانشم دلتنگتم
شب که میشه خاطره هات تو سرم پر رنگ میشن
بی تو من حرفی ندارم بس که غمگین شده حالم
کاش یکی به این ادما بگه از سر من دست بر دارن
تو نمیدونی دوریت برام انقد درد
که ممیرم حتی میکنم یه لحظه فرضش
انقد خوشگله چشمات نمیاد که رو دستش
من میمیرم واسه عطرت که میفته خطش
ای به خشکی شانش
الان که من همچیم بجاس
ولی حیف دستای ما واسه همیشه از هم جداس
من میمیرم واسه عطرت که میوفته خطش
ای دل تنگم اخ چقد ساده ای تو
حتی اگه زنگ بزنه الان اماده ای تو
تو نمیدونی دوریت برام انقدره درده
که میمیرم حتی میکنم یه لحظه فرضش
آنقدر خوشگله چشمات نمیاد رو دستش